امروز شنبه ۲۴ شهریور ۱۴۰۳
دسته بندی سایت
برچسب های مهم
پیوند ها
چکیده
چون محدوده رنگهایی را که چشم شما ممکن است ببیند، فراتر از کلماتی هستند که زبان ایجاد میکند، زبانهای کل جهان به طور قابلملاحظهای ازاینحیث شبیه هم هستند که فضای رنگها را با دامنه لغات تفکیک میکنند. البته هنوز هم تفاوتهایی وجود دارد. در یک مطالعه که به بررسی 130 زبان متنوع در جهان میپردازد، محققان الگوریتمی را ابداع کردند تا نیازهای ارتباطی که جوامع زبانی مختلف به رنگ اختصاص میدهند را بوجود آورند.
موضوع اصلی
هیچ زبانی کلماتی که تمامرنگهای آبی دریایی با بادهای خروشان یا رنگهای سبز یا طلایی چمنی با گلهای وحشی خودرو در آخر تابستان را تعریف کند، ندارد. بهطورکلی، زبانهای گوناگون، دنیای رنگ را با استفاده از مجموعه برچسبهای خودشان از چند رنگ تا دوجین رنگ تقسیمبندی کردهاند.
این مسئله که چگونه انسانها این کار را انجام دادهاند (انتساب یک دامنه لغات محدود به تودهای از رنگهای قابلمشاهده) مدتها مطالعه شده است، و حتی در میان فرهنگها و زبانهایی که به طرز وحشیانهای دگرگون شدهاند هم الگوهای ثابتی پدیدار شده است. هنوز هم تفاوتهای ناچیزی بین زبانها باقیمانده است و آنچه که کمتر درک میشود این است که چگونه فرق بین نیازهای ارتباطی فرهنگهای محلی از آن تفاوتها ریشه میگیرد. آیا بعضی فرهنگها به این نیاز دارند که بیشتر از بقیه درباره رنگها صحبت شود؟و چگونه آن زبانشان را شکل میدهد؟
در یک مطالعه جدید، محققان توسط کولین تومی (Colin Twomey)، پست دکترای برنامه MindCORE پنسیلوانیا و جوشیوآ پلوتکین (Joshua Plotkin)، استاد بخش زیستشناسی مدرسه علوم و هنر، با ابداع الگوریتمی که قابلیت ایجاد نیازهای ارتباطی یک فرهنگ را دارد (صحبت درباره رنگهای معین الزامی است) با استفاده از دادههای قبلاً جمعآوریشده از 130 زبان گوناگون، جواب این سؤالات را پیدا میکنند.
یافتههای آن ها مؤید این نکته است که در حقیقت، فرهنگهای سرتاسر جهان از نظر نیازشان به ارتباط با رنگهای معین فرق دارند. بههرحال، پیوند با تقریباً تمامی زبانها، یک تأکیدی بر برقراری ارتباط با رنگهای گرم است (قرمزها و زردها) که برای رسم چشم انسان شناخته شده و با رنگهای میوههای رسیده در رژیمهای نخستین همخوانی و مطابقت دارد.
این اثر، یک همکاری از گارث روبرتز (Gareth Roberts) زبانشناس و دیوید براینارد (David Brainard) روانشناس میباشد که در ژورنال Proceedings of the National Academy of Sciences (اقدامات آکادمی ملی علوم) منتشر شد.
تومی (Twomey) میگوید: "این حقیقت که دامنه لغات رنگهامیتواند نماد مؤثری از نیازهای ارتباطی رنگها باشد، ایدهای است که حدود 20 سال وجود داشته است. آنچه که مرا تحت تأثیر قرارداد این است که بسیار خب، اگر ایده ما این است که چگونه دامنه لغات رنگها تشکیل میشوند، پس ما میتوانیم در جهت عکس حرکت کرده و بپرسیم که خب، نیازهای ارتباطی که برای این دامنه لغات لازم بوده است تا بهصورت کنونیاش در بیاید، چیست؟ این مسئله سختی است ولی حسی داشتم که این مسئله قابل حلی است. "
پلوتکین (Plotkin) میگوید: "مشکل رنگ - کلمه یک مشکل کلاسیک است: چگونه نامحدودی و بیکرانی رنگها را با تعداد مجزا و ناپیوسته کلمات ترسیم میکنید؟ کولین (Colin) به تفسیر تکاملی این مشکل اشاره کرد. گویی عبارات مختلفی بر سر اینکه چه رنگهایی برای نماد استفاده خواهند شد، در حال رقابت میباشند. این یک دیدگاه ریاضیاتی مهمی بود که به ما اجازه میدهد تا نیازهای ارتباطی رنگها را در هر یک از این 130 زبان به وجود آوریم."
این مطالعه بر مجموعهداده عظیمی معروف به زمینهیابی جهانی رنگ (World Color Survey) تکیه دارد که بیش از 50 سال قبل توسط انسانشناس برنت برلین (Brent Berlin) و زبانشناس پاول کای (Paul Kay) جمعآوریشده است. با سفر به 130 جمعیت زبانی جهان، برلین (Berlin) و کای (Kay)، گویندههای بومی با 330 تراشه رنگ مشابه را ارائه کردند. آن ها دریافتند که حتی زبانهای کاملاً متفاوت تمایل دارند که رنگها را تقریباً یکسان گروهبندی کنند. علاوه بر این، وقتی که از گویندهها تقاضا کردند که رنگ اصلی از یکرنگی با نام ویژه (مثلاً قرمزترین قرمز یا سبزترین سبز) را شناسایی نمایند، انتخابهای گویندهها در زبانهای مختلف بسیار شبیه بودند.
پلوتکین (Plotkin) میگوید: "نتایج آن ها بسیار حیرتآور بود. آن ها توضیح خواستند."
تحقیق اصلی پیگیری شد، برخی از آن ها اظهار کردند که دلیل عمده شباهتهای قابلملاحظه بین دامنه لغات رنگ زبانها، از فیزیولوژی ناشی میشود.
پلوتکین (Plotkin) میگوید: "زبانها فرق دارند، فرهنگها فرق دارند، ولی چشمهایمان مشابه هستند."
اما دلیل دیگر شباهتها میتواند این باشد که انسانها، صرفنظر از اینکه به چه زبانی حرف میزنند، بیشتر علاقهمندند که درباره رنگهای معین گفتگو کنند.
تیم پنسیلوانیا درباره رنگ اصلی از دادههای زمینهیابی جهانی رنگ (World Color Survey) استفاده کرد تا رو به عقب کار کند، یعنی از مشاهدات گویندهها نسبت به قرمزترین قرمز یا سبزترین سبز شروع کرد تا به نیاز ارتباطی وابسته به هر یک از این 330 رنگ در این زمینهیابی برسد.
تومی (Twomey) میگوید: "آنچه که واقعاً عجیب بود این بود که ما میتوانستیم فقط از آن بهترین نمونه رنگها استفاده کنیم تا بگوییم که آن نیازهای ارتباطی چه بودهاند، "
محققان قادر بودند از بخش دوم دادههای زمینهیابی جهانی رنگ درباره چگونگی تقسیم رنگ توسط زبانها استفاده کنند تا ارزیابی کنند که الگوریتم استنتاجی آن ها میتواند نیازهای ارتباطی زبانهای مختلف را پیشبینی نماید.
آنالیز آن ها از یافتههایی که حاصل تحقیقات زودهنگام است، تاکید میکند که رنگهای گرم نیاز ارتباطی بالاتری دارند. پلوتکین (Plotkin) میگوید: "به طور متوسط در بین زبانها، تقاضای قرمز و زرد از رنگهای دیگر سی برابر بیشتر است."
تومی (Twomey) میگوید: "هیچکس واقعاً به سبز مایل به قهوهای توجهی نمیکند و مداد شمعیها نیازهای ارتباطی را خیلی خوب نشان نمیدهند."
محققان به دادههای موجود از انسانهای نخستین که با سیستمهای بینایی رنگی مثل خودمان میوه میخورند، توجه کردند. این انسانهای نخستین تمایل به خوردن میوههای رسیده با رنگهایی دارند که با مکانهایی که در طیف رنگی با نیاز ارتباطی بالا قرار دارد، تنظیم و مرتب میشوند. تومی (Twomey) میگوید: "میوهها راهی برای گسترش دانههای یک گیاه هستند، و حیواناتی که آن میوهها را میخورند نیز برای سوارشدن هستند. گیاهان میوهدار احتمالاً طوری تکامل مییابند که در برابر این حیوانات استقامت کنند. رابطه بین رنگهای میوه رسیده به ما میگوید که نیازهای ارتباطی احتمالاً به رنگهایی مربوط میشوند که بیشترین استقامت را در برابر ما دارند. برای واضح شدن مطلب، این بدان معنا نیست که ما نیازهای ارتباطی داریم چون نیاز داریم که مخصوصاً با میوه ارتباط برقرار کنیم."
الگوریتم تیم میتواند نهتنها شباهتها بلکه تفاوتهای بین زبانها را هم پیشبینی نماید. از آنجایی که تاکید بر قرمز و زرد جهانی بود، زبانهای معین نیز نیازهای ارتباطی بالایی برای آبی داشتند، درحالیکه سبز به رنگ مهمی در زبانهای دیگر تبدیل شد. تیم تحقیقاتی دریافت که برخی از این تفاوتها به بیو جغرافیا و فاصله وابسته میباشد. فرهنگهایی که در زیستبومهای (نواحی اکولوژیکی) مشابهی سهیم هستند از نظر نیازهای ارتباطی مربوط به رنگها شباهت بیشتری دارند، شاید بهخاطر اینکه گیاهان یا حیوانات آن ناحیه برای خوراک یا مصارف دیگر مهمتر بودهاند.
این رویکرد به مطالعهٔ نیازهای ارتباطی، فضاهای دیگر مطالعاتی را نیز میگشاید. تومی (Twomey) میگوید: "این چیزی است که میتواند برای سیستمهای دیگری که در آن ها نیاز به تقسیم برخی از فضاهای ادراکی وجود دارد، نیز انجام شود. چه صدا، چه وزن، چه دما و چه چیز دیگری باشد."
و استفاده از این چهارچوب نیز فرصتهای پیگیری سؤالات گوناگون درباره رنگ و زبان را پدید میآورد.
پلوتکین (Plotkin) میگوید: "حالا که ما نتیجه گرفتهایم که چگونه غالب افراد میخواهند که امروز درباره رنگها صحبت کنند، ما میتوانیم تکامل نژادی زبانها را انجام داده و سعی کنیم حدس بزنیم که افراد در حدود 500 یا 1000 سال قبل درباره چه چیزی صحبت میکردهاند. چه وقایع تاریخی مطابق و همزمان با تغییرات نیازهای ما به صحبت درباره رنگها بودهاند؟ هزاران کار هنوز جود دارد که در اینجا باید انجام بشود. "
چنین سؤالاتی نیاز به همکاریهای منحصربهفردی مانند یکپایه تقویت شده توسط MindCORE دارد، یعنی یکقطب دانشگاهی برای مطالعه رفتار و هوش انسان که سبب انجام این کار شده است. تومی (Twomey) میگوید: "سؤالات اساساً چند زمینهای مانند سؤالاتی که ما در مقالهمان با هم از پس آن بر آمدیم، میتواند این کار را دقیقاً به چالش بکشاند، چرا که یک تیمی از کارشناسان از زمینههای مختلف را در بر دارد تا به سؤالات پاسخ دهند، پس من از اینکه حمایت MindCORE در پنسیلوانیا را داشتهام، احساس خوشبختی زیادی میکنم تا تیم درستی را برای رفع این مشکل بهدقت بچینم."
منبع موضوع:
مواد و موضوعات توسط دانشگاه پنسیلوانیا (University of Pennsylvania) تهیه شدند.
نکته: محتوا ممکن است از نظر سبک نگارشی و طول مطلب، ویرایش شده باشد.
ژورنال مرجع
کولین تومی (Colin Twomey)، گارث روبرتز (Gareth Roberts)، دیوید براینارد (David Brainard)، جوشیوآ پلوتکین (Joshua Plotkin)،
وقتی درباره رنگها حرف میزنیم از چه چیزی صحبت میکنیم
What we talk about when we talk about colors
ژورنالProceedings of the National Academy of Sciences(اقدامات آکادمی ملی علوم)، 2021؛ 18 (39): e2109237118 DOI: 10.1073/pnas.2109237118
برچسب های مهم
محبوب ترین ها
پرفروش ترین ها